نوع مقاله : مقاله علمی پژوهشی
نویسنده
استادیار حسابداری، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
Theories and the existing studies predict different the relationship between external financing and investing activities and the stock returns. But almost of them predict that there is negative relationship separately between financing and investing activities with stock returns. This study examined the assumption that there is a significantly negative relationship between external financing activities and investment with the returns. The data of this study is derivate from the 74 companies listed on the Tehran Stock Exchange (TSE) during the period 1383-1389. Findings indicate that the relationship between the financing and investment with the returns is negative. The effect of the financing on the relationship between investment and the adjusted stock returns and the effect of the investment on the relationship between the financing and the adjusted stock returns is impressive
کلیدواژهها [English]
نابهنجاری تأمین مالی و نابهنجاری سرمایهگذاری در بورس اوراق بهادار تهران بین سالهای 89-1383
عبدالله خانی1، حمیده افشاری2
چکیده: نظریههای حاکم و پژوهشهای انجام گرفته در بورسهای اوراق بهادار سایر کشورها نشان میدهند، فعالیتهای تأمین مالی خارجی و سرمایهگذاری، هرکدام جداگانه بر بازده سهام اثر منفی دارند. با وجود این، پژوهشها و نظریههای محدودی در مورد اثر متقابل این دو متغیر بر همدیگر و در هنگام تأثیر بر بازده سهام شکل گرفته است. پژوهش پیش رو تلاش کرده نظریههای حاکم در این زمینه را در بورس اوراق بهادار تهران مورد آزمون قرار دهد. دادههای این پژوهش، از 74 شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران در بازهی زمانی 1389-1383 بهدست آمده و آزمونها بهروش دادههای ترکیبی انجام شده است. یافتههای پژوهش دلالت بر منفی بودن رابطهی تأمین مالی ـ بازده و همچنین رابطهی سرمایهگذاری ـ بازده دارد؛ یعنی با کاهش میزان تأمین مالی و سرمایهگذاری، بازده سهام افزایش مییابد. همچنین، سرمایهگذاری بر رابطهی تأمین مالی ـ بازده سهام تعدیلشده شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، تأثیرگذار است.
واژههای کلیدی : نابهنجاری تأمین مالی، نابهنجاری سرمایهگذاری، بازده سهام، بورس اوراق بهادار.
1. استادیار حسابداری، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
2. کارشناس ارشد مدیریت مالی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
تاریخ دریافت مقاله: 18/11/1390
تاریخ پذیرش نهایی مقاله: 10/04/1391
نویسنده مسئول مقاله: عبدا.. خانی
E-mail:dr.a.khani@gmail.com
مقدمه
بازار سرمایه با نقش انکارناپذیر خود در رشد و توسعهی اقتصادی کشور، واسطهای است تا شرکتها با مراجعه به آن بتوانند سرمایهی مورد نیاز خود را تأمین کنند. فرایند تأمین مالی از جمله مسائلی است که در حوزهی تصمیمگیری مدیریت حائز اهمیت است. از سوی دیگر مدیریت بهینه، مستلزم آن است که شرکتها وجوه در اختیار خود (به غیر از سرمایه در گردش) را در فعالیتهای سودآور یا با خالص ارزش فعلی مثبت، سرمایهگذاری کنند و تردیدی وجود ندارد که انجام سرمایهگذاریهای جدید، لازمهی رشد، پیشرفت و رقابت در جهان امروزی است. فعالیتهای تأمین مالی و تصمیمهای سرمایهگذاری بر ارزش شرکت و درنهایت، بر ثروت سهامداران مؤثر است و از آنجایی که هر سهامدار برای حفظ و افزایش سرمایهی خود به اطلاعاتی دربارهی عوامل مؤثر بر بازده سهام نیاز دارد، بنابراین شناسایی الگوها و مدلهایی که به درک بهتر رابطهی فعالیتهای سرمایهگذاری و تأمین مالی با بازده سهام کمک کند، برای سهامداران از اهمیت شایانی برخوردار است. نظریههای متفاوتی پیرامون آثار متفاوت روشهای مختلف تأمین مالی و سرمایهگذاری بر بازده سهام وجود دارد، اما باور حاکم در مطالعات، وجود رابطهی منفی تأمین مالی با بازده و رابطهی منفی سرمایهگذاری با بازده است. در پژوهش حاضر، برای نخستینبار، تلاش شده است تا این موضوع در بورس اوراق بهادار تهران بررسی شود. در بخش دوم مقاله بیان مسئلهی مرتبط با سرمایهگذاری و تأمین مالی مطرح میشود. ساختار مقاله در بخش سوم با ادبیات پژوهش و فرضیههای پژوهش دنبال میشود. در بخش چهارم، روش پژوهش شامل نمونه، مدلها، متغیرهای پژوهش و چگونگی سنجش آنها ارائه میشود. در ادامه یافتههای تجربی پژوهش و در پایان نیز، نتیجهگیری و پیشنهادهای پژوهش مطرح میشود.
بیان مسئله
در زمان حاضر محیطی که شرکتها در آن فعالیت میکنند، محیط در حال رشد و رقابتی است و شرکتها نیز برای پیشرفت، نیاز به توسعهی فعالیتهای خود از طریق سرمایهگذاریهای جدید دارند. انجام پروژههای صنعتی نیازمند تهیهی منابع مالی و وجوه نقد مورد نیاز است و در این راستا شرکتها ناگزیر به استفاده از سازوکارهای تأمین مالی هستند. شرکتها در تصمیمهای تأمین مالی با دو منبع تأمین مالی داخلی و خارجی روبهرو هستند. مدیران باید تصمیم بگیرند وجوه مورد نیاز خود را چگونه تأمین کنند و منابع مالی مورد دسترس را چگونه مصرف کنند (فرانک و گویال[1]، 2003).
مطالعات گوناگونی در مورد آثار فعالیتهای تأمین مالی و سرمایهگذاری بر بازده سهام وجود دارد که رابطهی منفی را بین بازده سهام و فعالیتهای تأمین مالی و سرمایهگذاری، پیشبینی میکند. مطالعات بیانگر این واقعیت هستند که فعالیتهای سرمایهگذاری و فعالیتهای تأمین مالی، دربرگیرندهی علامت یا خبر منفی برای بازار است. برای نمونه، تیتمن[2] (2004) بیان کرد که سطح بالاتر سرمایهگذاری با بازده آتی پایینتری همراه خواهد بود (بی قاعدگی یا نابهنجاری سرمایهگذاری[3]). دنیل و تیتمن[4] (2006)، پونیف و ودگیت[5] (2008) و برادشو، ریچاردسون و اسلوان[6] (2006) نشان دادند که سطح بالاتر تأمین مالی نیز با سطح پایینتر از بازده آتی همراه است (بیقاعدگی یا نابهنجاری تأمین مالی خارجی[7]). به بیان دیگر، بین تأمین مالی خارجی و بازده سهام و بین سرمایهگذاری و بازده سهام، رابطهی منفی وجود دارد.
بنابراین، سؤالهای پژوهش اینگونه خواهد بود "آیا سرمایهگذاری و تأمین مالی برونسازمانی با بازده سهام تعدیلشده ارتباط منفی دارند یا خیر؟" و "آیا تصمیمهای سرمایهگذاری و تأمین مالی بر یکدیگر اثر دارند یا خیر؟" .
ادبیات پژوهش
ادبیات نظری
در ادبیات مالی، در رابطهی تأثیر تأمین مالی خارجی بر بازده سهام، دو فرضیهی زمانبندی بازار و سرمایهگذاری واقعی مطرح است. این فرضیهها در مورد تأثیر اجزای تأمین مالی خارجی، پیشبینیهای متمایزی دارند. براساس نظریهی زمانبندی بازار[8]، مدیر هنگامیکه مشاهده کند سهام بالاتر از قیمت[9]، قیمتگذاری شده است، از طریق صدور سهام، اقدام به تأمین مالی کرده و هنگامیکه سهام زیر قیمت[10]، قیمتگذاری شده باشد نیز با ایجاد بدهی تأمین مالی خواهد کرد تا از آن طریق، اقدام به بازخرید سهام کند. حال، اگر بازار بتواند این رفتار مدیر را پیشبینی کند در این صورت، افزایش تأمین مالی خارجی میتواند همراه با کاهش بازده سهام باشد.
براساس نظریهی سرمایهگذاری واقعی[11] نیز ممکن است رابطهی منفی بین تأمین مالی خارجی و بازده سهام وجود داشته باشد. این نظریه براساس ترکیبی از نظریهی Q[12] برای سرمایهگذاری با مدل اختیار واقعی[13] بهوجود آمده است. اختیار واقعی اختیاری است که داراییهای سرمایهای (همچون داراییهای فیزیکی)، در مقابل ابزارهای مالی (همچون سهام) دارند. نظریهی سرمایهگذاری واقعی بیان میکند، حتی اگر مدیریت براساس نظریهی Q وجه نقد حاصل از تأمین مالی خارجی را فراهم کرده باشد (یعنی پروژه دارای ارزشی بالاتر از بهای آن باشد)، اما باز هم بهدلیل سرمایهگذاری در داراییهای فیزیکی، انتظار بازده کمتری وجود خواهد داشت؛ زیرا ریسک سرمایهگذاری در داراییهای فیزیکی، بهعلت با ثبات[14] بودنشان، کمتر از (اختیار) سرمایهگذاری در داراییهای مالی خواهد بود، درنتیجه، بازار برای آن هزینه، سرمایهی کمتری را در نظر گرفته و براین اساس، بازده مورد انتظار کمتری نیز برای آن وجود خواهد داشت.
بیقاعدگی یا نابهنجاری سرمایهگذاری[15] را میتوان براساس نظریهی جریان وجوه نقد آزاد[16] توضیح داد. براساس این نظریه، مدیران شرکتها، نمایندگان یا کارگزاران سهامداران هستند و این نمایندگی، همراه با تضاد منافع بین این دو گروه است. پرداخت وجوه به سهامداران (سود تقسیمی)[17] میتواند تضاد منافع بالاتری را بین مدیر و سهامدار بهوجود آورد. بدینگونه که پرداخت به سهامدار، منجر به کاهش منابع در کنترل مدیر و درنتیجه کاهش قدرت و امپراطوری[18] وی شود و اگر در این حالت، نیاز به تأمین مالی از طریق بازار نیز وجود داشته باشد با تأمین مالی جدید با احتمال بیشتری، مدیر نظارت از طرف بازار را نیز باید تحمل کند، در حالیکه وی با تأمین مالی از طریق منابع داخلی شرکت، همچون سود تقسیم نشده، میتواند از این نظارت نیز دوری جوید. در این صورت، مدیر انگیزه مییابد تا وجوه را بین سهامداران تقسیم نکرده و در پروژههایی حتی با ارزش فعلی منفی، سرمایهگذاری کند که این امر میتواند منجر به رشد شرکت، فراتر از اندازهی بهینهی آن بشود. اما اگر بازار این رفتار را پیشبینی کند، در این صورت بازده سهام با افزایش در سرمایهگذاریها، نهتنها افزایش نخواهد یافت، بلکه بهعکس، کاهش یافته و در نتیجه، بین سرمایهگذاری و بازده رابطهی منفی وجود خواهد داشت (جنسن[19]، 1986).
اما در مورد رابطهی متقابل این دو نابهنجاری، جنسن (1986) معتقد است شرکتهایی که بالاترین جریان وجوه نقد را دارند، اگر نسبت بدهی (اهرم مالی) آنها (یعنی تأمین مالی خارجی آنها) افزایش یابد، امکان سرمایهگذاری بیش از حد (یعنی بیقاعدگی یا نابهنجاری سرمایهگذاری) برای آنها کاهش خواهد یافت. اما بهدلیل افزایش تأمین مالی، امکان نابهنجاری تأمین مالی وجود خواهد داشت. بنابراین ممکن است بین دو نابهنجاری رابطه وجود داشته باشد.
ادبیات تجربی
مهمترین مطالعات خارجی مرتبط با موضوع پژوهش، شامل پژوهشهای سولیوان و ژانگ[20] (2011)، دی آنجل و استالز[21] (2010)، آهن و دنیس[22] (2006)، برادشو و همکاران (2006)، ژانگ و کای[23] (2005)، واروج و همکاران[24] (2005)، رادرفورد و آلن[25] (2004)، ویدهان و همکاران[26] (2001) و پژوهشهای داخلی شامل نوروش و یزدانی (1389)، مشایخی، فدایی نژاد و کلاته رحمانی (1389)، کردستانی و نجفی عمران (1389)، دسینه، احدی سرکنی، نوری فرد (1388)، رهنمای رودپشتی، طالب نیا و سلیمانی فرد (1388)، زنجیر دارو ابراهیمی راد (1388) است که روش پژوهش، فرضیهها و نتایج آنها در جدول شمارهی 1 ارائه شده است.
جدول 1. فرضیهها و نتایج پژوهشگران دیگر
پژوهشگران |
فرضیهها و مدل مورد بررسی |
نتایج |
سولیوان و ژانگ (2011) |
بررسی رابطهی نابهنجاری سرمایهگذاری و نابهنجاری تأمین مالی با استفاده از مدل چهارعاملی فاما و فرنچ |
عدم توانایی مدل قیمتگذاری داراییهای سرمایهگذاری (CAPM) و مدل سه عاملی فاما و فرنچ[27] (1995) برای بیان نابهنجاری |
دی آنجل و همکاران (2010) |
بررسی دلایل انتشار فصلی سهام با استفاده از مدل رگرسیونی لاجیت |
عرضهی فصلی سهام برای نیازهای نقدی کوتاهمدت و نه سرمایهگذاریهای شرکت. |
ادامهی جدول 1. فرضیهها و نتایج پژوهشگران دیگر
پژوهشگران |
فرضیهها و مدل مورد بررسی |
نتایج |
آهن و همکاران (2006) |
بررسی تأثیر اهرم مالی بر سرمایهگذاری. |
اهرم مالی بر سرمایهگذاری تأثیری منفی دارد. |
برادشو و همکاران (2006) |
بررسی رابطهی تأمین مالی، بازده سهام و پیشبینی تحلیلگران. |
بازده منفی سهام، متعاقب عرضههای جدید سهام و رابطهی منفی بین تغییرات بدهی و بازده سهام. |
ژانگ و کای (2005)
|
بررسی پویایی ساختار سرمایه و بازده سهام در شرکتهای دولتی. |
ارتباط منفی بین تغییرات اهرم مالی و بازده سهام. |
واروج و همکاران (2005) |
بررسی اثر اهرم بر سرمایهگذاری در بورس کانادا. |
ارتباط منفیتر بین اهرم و سرمایهگذاری برای شرکتهایی با فرصت رشد کمتر. |
رادرفورد و آلن (2004) |
بررسی تأثیر عرضهی سهام جدید بر قیمت سهام. |
رابطهی منفی بین انتشار سهام جدید و قیمت سهام و بین تأمین مالی و بازده سهام. |
ویدهان و همکاران (2001) |
بررسی ارتباط بین فرصتهای سرمایهگذاری و سیاستهای بدهی. |
شرکتهایی با فرصتهای بالا دارای بدهی پایین با بدهی کوتاهمدت بیشتر، همراه هستند. |
نوروش و یزدانی (1389) |
بررسی تأثیر اهرم مالی بر سرمایهگذاری با رگرسیون ترکیبی. |
ارتباط منفی بین اهرم مالی و سرمایهگذاری و این رابطه برای شرکتهایی با فرصت رشد کمتر، قویتر است. |
مشایخی و همکاران (1389) |
بررسی رابطه بین مخارج سرمایه ای و بازده آتی سهام با مدل سه عاملی فاما و فرنچ. |
رابطهی منفی بین مخارج سرمایهای و بازدههای آتی سهام. |
کردستانی و نجفی عمران (1389) |
بررسی تأثیر روشهای تأمین مالی بر بازده آتی سهام با استفاده از روش دادههای ترکیبی و مقطعی. |
رابطهی مثبت بین خالص تغییر در تأمین مالی کل و خالص تغییر در تأمین مالی خارجی با بازده غیر عادی انباشتهی سهام |
دسینه و همکاران (1388) |
ارزیابی ارتباط بین ساختارتأمین مالی و تصمیمات سرمایهگذاری منابع در داراییها با استفاده از مدلهای رگرسیونی چندگانه. |
وجود ارتباط بین ساختار تأمین مالی و تصمیمات مربوط به سرمایهگذاری، در شرایط وجود برخی متغیرهای خاص معرف شاخص ساختار تأمین مالی. |
رهنمای رودپشتی و همکاران (1388) |
بررسی رابطه بین وجوه نقد ناشی از فعالیتهای تأمین مالی و بازده سهام با استفاده از آزمونهای آماری و تجزیه و تحلیل رگرسیونی. |
وجوه نقد ناشی از فعالیتهای تأمین مالی رابطهی معنیداری با بازده سهام ندارد. |
زنجیردار و ابراهیمی راد (1388) |
بررسی رابطه بین روشهای تأمین مالی (منابع خارجی) و بازده سهام. |
رابطهی مثبت بین تأمین مالی انتشار سهام و بازده سهام در صنعت دارو و بین اخذ وام بلندمدت و بازده سهام در صنایع لاستیک و سیمان . |
فرضیههای پژوهش
روش پژوهش
پژوهش پیش رو از دید ماهیت، در دستهی توصیفی ـ همبستگی و از دید نوع، کاربردی شمرده میشود. مدل آماری، مدل رگرسیون چند متغیره و پرتفوی مبنا و پرتفوی آزمون (پرتفوی P) بوده و برای تحلیل و آزمون فرضیههای پژوهش از آمار استنباطی بهره گرفته شد. حجم نمونه برابر تعداد شرکتهای موجود در جامعهی آماری است که این ویژگیهای زیر را داشته باشند:
نتیجهی این نمونهگیری، در مجموع، 74 شرکت بوده است.
چگونگی تشکیل پرتفوی مبنا
در مرحلهی اول، تمامی شرکتهای نمونه بر اساس متغیر اندازه[28]، یعنی ارزش بازار سهام شرکت در پایان هر سال، از بزرگ به کوچک مرتب شدهاند، سپس به سه دستهی 30 درصد پایین (شرکتهای کوچک)، 30 درصد بالا (شرکتهای بزرگ) و40 درصد میانه (شرکتهای متوسط) تقسیم شدهاند. در مرحلهی بعد، شرکتهای نمونه، بهطور مستقل از پرتفوبندی براساس اندازه (مرحلهی قبل) و بر اساس نسبت B/M شرکتها در پایان هر سال و بهشیوهی قبل، مرتب شدهاند. در مرحلهی بعدی، شرکتهای نمونه، این بار بر مبنای روند حرکت قیمت سهام (MOM) و مستقل از دو مرحلهی پیش، بههمانگونه مرتب شدهاند. بنابراین، از تقابل سه حالت مختلف مذکور برای سه عامل، 3(3) یا 27 پرتفوی مبنا تشکیل شد. شایان ذکر است، پرتفوی پژوهش حاضر سالانه بوده، بنابراین با توجه به دورهی زمانی پژوهش (1389-1383)، درمجموع 189 پرتفوی مبنا تشکیل شده و برای هر یک از پرتفوهای مبنا، بازده موزون آن براساس رابطهی شمارهی 4 که در ادامه بیان خواهد شد، محاسبه شد که این بازدههای موزون هر پرتفوی مبنا برای محاسبهی متغیر وابستهی پژوهش که همان بازده تعدیلشدهی پرتفوی آزمون براساس پرتفوی مبنا است، بهکار برده شده است.
چگونگی تشکیل پرتفوهای آزمون
برای آزمون فرضیهی اول، بر اساس عامل تأمین مالی، شرکتها در پایان هر سال در سه طبقه دستهبندی شدهاند. به این ترتیب که 30 درصد بالا بهعنوان پرتفوی شرکتهای با تأمین مالی (انتشار اوراق مشارکت، صدور سهام جدید و دریافت تسهیلات مالی) بالا، 40 درصد میانی به عنوان پرتفوی شرکتهای با تأمین مالی متوسط و 30 درصد پایین به عنوان پرتفوی شرکتهای با تأمین مالی پایین دستهبندی شدند. برای آزمون فرضیهی دوم، شرکتهای نمونه، این بار براساس عامل سرمایهگذاری شرکتها در پایان هر سال، به همان ترتیب قبلی، در سه دسته طبقهبندی شدهاند. برای آزمون فرضیههای سوم و چهارم، شرکتهای نمونهی موجودِ آزمون فرضیهی اول که براساس تأمین مالی به سه طبقه تقسیم شده بودند، در سه طبقه بر اساس عامل سرمایهگذاری شرکتها و بهصورت پرتفوبندی وابسته، طبقهبندی شده و برای آنها بازده تعدیلشده براساس پرتفوی مبنا بهدست آورده شده است. سپس، براساس این بازده تعدیلشده و دیگر متغیرها که در رابطهی شمارهی 1 بیان شده است، به آزمون فرضیهها پرداخته شده است.
مدل کلی پژوهش به شرح رابطهی شمارهی 1 است:
رابطهی 1) |
که شرح متغیرهای رابطهی شمارهی 1 عبارتست از:
: بازده سهام تعدیلشده پرتفوی آزمون براساس پرتفوی مبنا؛
: اندازهی پرتفوی آزمون؛
: نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار حقوق صاحبان سهام پرتفوی آزمون؛
: متوسط روند حرکت قیمت پرتفوی آزمون؛
: تأمین مالی برون سازمانی توسط شرکتهای پرتفوی آزمون؛
: سرمایهگذاری توسط شرکتهای پرتفوی آزمون؛
باقیمانده.
نحوهی محاسبهی هر یک از متغیرهای مذکور در ادامه آمده است:
الف. نحوهی محاسبه متغیر وابسته
الف-1)ابتدا بازده سهام[29] از رابطهی شمارهی 2 محاسبه شد:
رابطهی 2) |
: بازده سهام عادی در دوره ؛
: قیمت سهام عادی در زمان t؛
: قیمت سهام عادی در زمان 1+ ؛
: سود نقدی سهام عادی طی دورهی .
الف-2)سپسمتغیر وابسته، CS، میانگین موزون بازدههای سهام تعدیلشده[30]بر اساس پرتفوی مبنا در زمان استکه از رابطهی شمارهی 3 بهدست آمد:
رابطهی 3) |
: تعداد شرکتهای موجود در پرتفوی آزمون؛
: بازده سهام عادی در دورهی که طبق رابطهی شمارهی 2 محاسبه میشود؛
: وزن سهام شرکت در پرتفوی آزمون در پایان سال از رابطهی شمارهی 4:
رابطهی 4) |
: تعداد سهام موجود در بازار شرکت ؛
: ارزش بازار هر سهم شرکت در پایان سال ؛
: بازده موزون پرتفوی مبنا در زمان از طریق رابطهی (5):
رابطهی 5) |
Ri,t: بازده سهام شرکت در زمان طبق رابطهی (2)؛
: تعداد شرکتهای موجود در پرتفوی مبنا؛
: وزن سهام شرکت در پرتفوی مبنا در پایان سال طبق رابطهی شمارهی 4 محاسبهشده و وزن سهام شرکت در پرتفوی مبنای مربوط به شرکت بوده است.
ب. نحوهی محاسبه متغیرهای مستقل
ب- 1) تأمین مالی برونسازمانی[31]، ، از طریق رابطهی (6):
رابطهی 6) |
: خالص وجوه نقد حاصل از طریق حقوق صاحبان سهام از رابطهی (7):
رابطهی 7) |
: وجوه نقد دریافتی ناشی از انتشار سهام جدید؛
: وجوه نقد پرداختی بابت بازخرید سهام؛
: وجوه نقد پرداختی بابت سود سهام تقسیم شده؛
: خالص وجوه نقد حاصل از طریق بازار بدهی (استقراض) از رابطهی (8):
رابطهی 8) |
: وجوه نقد دریافتی ناشی از انتشار بدهی بلندمدت؛
: وجوه نقد پرداختی بابت کاهش بدهی بلندمدت؛
: خالص گردش وجوه نقد ناشی از بدهی کوتاهمدت؛
: لگاریتم ارزش دفتری داراییها در پایان سال .
ب-2) ،سرمایهگذاری[32] از طریق رابطهی شمارهی 9 محاسبه شد:
رابطهی 9) |
: مخارج سرمایهای[33] طی سالهای ، 1- ، 2- ، 3- ، موزونشده بهوسیلهی فروش همان سال.
مخارج سرمایهای براساس رابطهی (10) به دست آمده است:
رابطهی 10) |
: مخارج سرمایهای حاصل از تغییرات در داراییهای ثابت طی سال 1- .
فروش سال .
ج. نحوه محاسبه متغیرهای کنترلی
ج- 1) : لگاریتم طبیعی اندازهی پرتفوی در پایان سال از رابطهی (11):
رابطهی 11) |
: تعداد سهام شرکت ؛
: ارزش هر سهم شرکت در پایان سال ؛
ج- 2) : لگاریتم طبیعی نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار حقوق صاحبان سهام پرتفوی در پایان اسفندماه سال 1- از رابطهی (21):
رابطهی 12) |
: ارزش دفتری سهام شرکت در پایان سال ؛
: ارزش بازار سهام شرکت در پایان سال ؛
: تعداد شرکتهای موجود در پرتفوی آزمون؛
ج- 3) : لگاریتم طبیعی متوسط روند حرکت قیمت پرتفوی در سال که از رابطهی شمارهی 13 محاسبه میشود:
رابطهی 13) |
: عامل روند حرکت قیمت سهام شرکت در پایان شهریورماه سال ، بهصورت مجموع بازده یازده ماه گذشته شرکت (شهریور تا آبان).
در این پژوهش برای آزمون فرضیهی اول از رابطهی شمارهی 14 استفاده شد:
رابطهی 14) |
رابطهی شمارهی 15 برای آزمون فرضیهی دوم مورد استفاده قرار گرفت:
رابطهی 15) |
و رابطهی شمارهی 16 برای آزمون فرضیههای سوم و چهارم بهکار برده شد:
رابطهی 16) |
که نحوهی محاسبهی متغیرهای (عوامل) این مدلها پیش از این بیان شد.
یافتههای پژوهش
در جدولهای (2) تا (4) و در سطح خطای 05/0، بهترتیب نتیجهی آزمون فرضیههای پژوهش ارائه شده است.
جدول 2. نتایج آزمون فرضیهی اول
فرضیه 1: بین تأمین مالی با بازده سهام تعدیلشده بر اساس پرتفوی مبنا در شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران، رابطهی منفی وجود دارد. |
||||||
دوربین واتسون |
آمارهF p-value |
مدل (1) |
||||
281/2 |
|
830/1- |
704/0- |
251/0 |
362/0 |
ضرایب |
857/6 |
749/2- |
699/1- |
299/2 |
997/5 |
آمارهt |
|
000/0 |
006/0 |
090/0 |
022/0 |
000/0 |
p-value |
|
تأیید فرضیهی اول و تطابق با پژوهشهای برادشو و همکاران (2006)، ژانگ و کای (2005)، کردستانی و نجفی عمرانی (1389) و عدم تطابق با نتایج پژوهشهای رهنمای رودپشتی و همکاران (1388)، زنجیردار و ابراهیمی راد (1388). |
نتیجهی آزمون |
جدول 3. نتایج آزمون فرضیهی دوم
فرضیه 2: بین سرمایهگذاری با بازده سهام تعدیلشده بر اساس پرتفوی مبنا در شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران، رابطهی منفی وجود دارد. |
||||||
دوربین واتسون |
آمارهF p-value |
مدل (2) |
||||
262/2 |
|
023/- |
702/- |
240/0 |
334/0 |
ضرایب |
|
904/6 |
669/4- |
674/1- |
171/2 |
281/5 |
آمارهt |
|
000/0 |
000/0 |
095/0 |
030/0 |
000/0 |
p-value |
تأیید فرضیهی دوم و تطابق با پژوهش مشایخی و همکاران (1389). |
نتیجهی آزمون |
جدول4. نتایج آزمون فرضیه سوم وچهارم
فرضیه3:سرمایهگذاری بر ارتباط تأمین مالی ـ بازده سهام تعدیلشده بر اساس پرتفوی مبنا در شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران، تأثیرگذار است (ضریب ). فرضیه4: تأمین مالی بر ارتباط سرمایهگذاری ـ بازده سهام تعدیلشده بر اساس پرتفوی مبنا در شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران، تأثیرگذار است (ضریب ). |
|||||||
دوربین واتسون |
آمارهF p-value |
مدل (3) |
|||||
27/2 |
|
023/0- |
940/1- |
701/0- |
244/0 |
362/0 |
ضرایب |
543/5 |
806/4- |
791/2- |
676/1- |
260/2 |
087/6 |
آماره t |
|
000/0 |
000/0 |
005/0 |
094/0 |
024/0 |
000/0 |
p-value |
|
تأیید فرضیه سوم و مطابق با نتایج پژوهش آهن و همکاران (2006) و عدم تطابق با نتایج پژوهش سولیوان و ژانگ (2011). رد فرضیهی چهارم و مطابق با نتایج پژوهش دی آنجل و همکاران (2010) و عدم تطابق با نتایج پژوهشهای سولیوان و ژانگ (2011)، ویدهان و همکاران (2001)، رادرفورد و آلن (2004). |
نتیجهی آزمون |
نتیجهگیری و پیشنهادها
نتایج حاصل از آزمون فرضیههای پژوهش نشان میدهد مطابق با نظریههای حاکم در ادبیات پژوهش، بین فعالیتهای نقدی تأمین مالی خارجی و بازده تعدیلشدهی سهام شرکتهای بورس اوراق بهادار و همچنین، بین فعالیتهای سرمایهگذاری و بازده تعدیلشدهی سهام شرکتهای مذکور، رابطهی معنادار منفی برقرار است و تبیین و پیشبینی بازده سهام از طریق اطلاعات مربوط به فعالیتهای مذکور در صورتهای مالی امکانپذیر است. بنابراین پیشنهاد میشود سرمایهگذاران و تحلیلگران مالی رابطه بین میزان سرمایهگذاری و تأمین مالی با بازده سهم مورد نظر را در تحلیلها در نظر بگیرند و برای جلوگیری از نابهنجاریهای مذکور از سازوکارهای حاکمیتی قوی، همچون کمیتهی حسابرسی و حسابرسی عملیاتی استفاده شود. همچنین پیشنهاد میشود با تفکیک شرکتها براساس صنعت، رابطهی تأمین مالی و سرمایهگذاری بر بازده را مورد بررسی و تحلیل قرار داده و با نتایج این پژوهش مقایسه شود.
منابع
[1]. Frank & Goyal,
[2]. Titman, Wei & Xie
[3]. the negative investment-return anomaly
[4]. Daniel & Titman
[5]. Pontiff & Woodgate
[6]. Bradshaw, Richardson & Sloan
[7]. Negative external financing-return anomaly
[8]. Market timing theory
[9]. Overvalue
[10]. Undervalue
[11]. Real Investment theory
[12]. Q theory
[13]. Real option model
[14]. Stable
[15]. The negative investment-return anomaly
[16]. Free cash flow
[17]. Payout of cash to shareholders
[18]. Empire
[19]. Jensen
[20]. Sullivan & Zhang
[21]. DeAngelo & Stulz
[22]. Ahn & Denis
[23]. Zhang & Cai
[24]. Varouj, Aivazian & Jiaping
[25]. Rutherford & Allen
[26]. Vidhan, Kenneth & Stanko
[27]. Fama & French
[28]. Size
[29]. Stock Return
[30]. Benchmark-adjusted Portfolio Stock Return
[31]. External Financing
[32]. Investment
[33]. Capital Expenditures
نابهنجاری تأمین مالی و نابهنجاری سرمایهگذاری در بورس اوراق بهادار تهران بین سالهای 89-1383
عبدالله خانی1، حمیده افشاری2
چکیده: نظریههای حاکم و پژوهشهای انجام گرفته در بورسهای اوراق بهادار سایر کشورها نشان میدهند، فعالیتهای تأمین مالی خارجی و سرمایهگذاری، هرکدام جداگانه بر بازده سهام اثر منفی دارند. با وجود این، پژوهشها و نظریههای محدودی در مورد اثر متقابل این دو متغیر بر همدیگر و در هنگام تأثیر بر بازده سهام شکل گرفته است. پژوهش پیش رو تلاش کرده نظریههای حاکم در این زمینه را در بورس اوراق بهادار تهران مورد آزمون قرار دهد. دادههای این پژوهش، از 74 شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران در بازهی زمانی 1389-1383 بهدست آمده و آزمونها بهروش دادههای ترکیبی انجام شده است. یافتههای پژوهش دلالت بر منفی بودن رابطهی تأمین مالی ـ بازده و همچنین رابطهی سرمایهگذاری ـ بازده دارد؛ یعنی با کاهش میزان تأمین مالی و سرمایهگذاری، بازده سهام افزایش مییابد. همچنین، سرمایهگذاری بر رابطهی تأمین مالی ـ بازده سهام تعدیلشده شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، تأثیرگذار است.
واژههای کلیدی : نابهنجاری تأمین مالی، نابهنجاری سرمایهگذاری، بازده سهام، بورس اوراق بهادار.
1. استادیار حسابداری، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
2. کارشناس ارشد مدیریت مالی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
تاریخ دریافت مقاله: 18/11/1390
تاریخ پذیرش نهایی مقاله: 10/04/1391
نویسنده مسئول مقاله: عبدا.. خانی
E-mail:dr.a.khani@gmail.com
مقدمه
بازار سرمایه با نقش انکارناپذیر خود در رشد و توسعهی اقتصادی کشور، واسطهای است تا شرکتها با مراجعه به آن بتوانند سرمایهی مورد نیاز خود را تأمین کنند. فرایند تأمین مالی از جمله مسائلی است که در حوزهی تصمیمگیری مدیریت حائز اهمیت است. از سوی دیگر مدیریت بهینه، مستلزم آن است که شرکتها وجوه در اختیار خود (به غیر از سرمایه در گردش) را در فعالیتهای سودآور یا با خالص ارزش فعلی مثبت، سرمایهگذاری کنند و تردیدی وجود ندارد که انجام سرمایهگذاریهای جدید، لازمهی رشد، پیشرفت و رقابت در جهان امروزی است. فعالیتهای تأمین مالی و تصمیمهای سرمایهگذاری بر ارزش شرکت و درنهایت، بر ثروت سهامداران مؤثر است و از آنجایی که هر سهامدار برای حفظ و افزایش سرمایهی خود به اطلاعاتی دربارهی عوامل مؤثر بر بازده سهام نیاز دارد، بنابراین شناسایی الگوها و مدلهایی که به درک بهتر رابطهی فعالیتهای سرمایهگذاری و تأمین مالی با بازده سهام کمک کند، برای سهامداران از اهمیت شایانی برخوردار است. نظریههای متفاوتی پیرامون آثار متفاوت روشهای مختلف تأمین مالی و سرمایهگذاری بر بازده سهام وجود دارد، اما باور حاکم در مطالعات، وجود رابطهی منفی تأمین مالی با بازده و رابطهی منفی سرمایهگذاری با بازده است. در پژوهش حاضر، برای نخستینبار، تلاش شده است تا این موضوع در بورس اوراق بهادار تهران بررسی شود. در بخش دوم مقاله بیان مسئلهی مرتبط با سرمایهگذاری و تأمین مالی مطرح میشود. ساختار مقاله در بخش سوم با ادبیات پژوهش و فرضیههای پژوهش دنبال میشود. در بخش چهارم، روش پژوهش شامل نمونه، مدلها، متغیرهای پژوهش و چگونگی سنجش آنها ارائه میشود. در ادامه یافتههای تجربی پژوهش و در پایان نیز، نتیجهگیری و پیشنهادهای پژوهش مطرح میشود.
بیان مسئله
در زمان حاضر محیطی که شرکتها در آن فعالیت میکنند، محیط در حال رشد و رقابتی است و شرکتها نیز برای پیشرفت، نیاز به توسعهی فعالیتهای خود از طریق سرمایهگذاریهای جدید دارند. انجام پروژههای صنعتی نیازمند تهیهی منابع مالی و وجوه نقد مورد نیاز است و در این راستا شرکتها ناگزیر به استفاده از سازوکارهای تأمین مالی هستند. شرکتها در تصمیمهای تأمین مالی با دو منبع تأمین مالی داخلی و خارجی روبهرو هستند. مدیران باید تصمیم بگیرند وجوه مورد نیاز خود را چگونه تأمین کنند و منابع مالی مورد دسترس را چگونه مصرف کنند (فرانک و گویال[1]، 2003).
مطالعات گوناگونی در مورد آثار فعالیتهای تأمین مالی و سرمایهگذاری بر بازده سهام وجود دارد که رابطهی منفی را بین بازده سهام و فعالیتهای تأمین مالی و سرمایهگذاری، پیشبینی میکند. مطالعات بیانگر این واقعیت هستند که فعالیتهای سرمایهگذاری و فعالیتهای تأمین مالی، دربرگیرندهی علامت یا خبر منفی برای بازار است. برای نمونه، تیتمن[2] (2004) بیان کرد که سطح بالاتر سرمایهگذاری با بازده آتی پایینتری همراه خواهد بود (بی قاعدگی یا نابهنجاری سرمایهگذاری[3]). دنیل و تیتمن[4] (2006)، پونیف و ودگیت[5] (2008) و برادشو، ریچاردسون و اسلوان[6] (2006) نشان دادند که سطح بالاتر تأمین مالی نیز با سطح پایینتر از بازده آتی همراه است (بیقاعدگی یا نابهنجاری تأمین مالی خارجی[7]). به بیان دیگر، بین تأمین مالی خارجی و بازده سهام و بین سرمایهگذاری و بازده سهام، رابطهی منفی وجود دارد.
بنابراین، سؤالهای پژوهش اینگونه خواهد بود "آیا سرمایهگذاری و تأمین مالی برونسازمانی با بازده سهام تعدیلشده ارتباط منفی دارند یا خیر؟" و "آیا تصمیمهای سرمایهگذاری و تأمین مالی بر یکدیگر اثر دارند یا خیر؟" .
ادبیات پژوهش
ادبیات نظری
در ادبیات مالی، در رابطهی تأثیر تأمین مالی خارجی بر بازده سهام، دو فرضیهی زمانبندی بازار و سرمایهگذاری واقعی مطرح است. این فرضیهها در مورد تأثیر اجزای تأمین مالی خارجی، پیشبینیهای متمایزی دارند. براساس نظریهی زمانبندی بازار[8]، مدیر هنگامیکه مشاهده کند سهام بالاتر از قیمت[9]، قیمتگذاری شده است، از طریق صدور سهام، اقدام به تأمین مالی کرده و هنگامیکه سهام زیر قیمت[10]، قیمتگذاری شده باشد نیز با ایجاد بدهی تأمین مالی خواهد کرد تا از آن طریق، اقدام به بازخرید سهام کند. حال، اگر بازار بتواند این رفتار مدیر را پیشبینی کند در این صورت، افزایش تأمین مالی خارجی میتواند همراه با کاهش بازده سهام باشد.
براساس نظریهی سرمایهگذاری واقعی[11] نیز ممکن است رابطهی منفی بین تأمین مالی خارجی و بازده سهام وجود داشته باشد. این نظریه براساس ترکیبی از نظریهی Q[12] برای سرمایهگذاری با مدل اختیار واقعی[13] بهوجود آمده است. اختیار واقعی اختیاری است که داراییهای سرمایهای (همچون داراییهای فیزیکی)، در مقابل ابزارهای مالی (همچون سهام) دارند. نظریهی سرمایهگذاری واقعی بیان میکند، حتی اگر مدیریت براساس نظریهی Q وجه نقد حاصل از تأمین مالی خارجی را فراهم کرده باشد (یعنی پروژه دارای ارزشی بالاتر از بهای آن باشد)، اما باز هم بهدلیل سرمایهگذاری در داراییهای فیزیکی، انتظار بازده کمتری وجود خواهد داشت؛ زیرا ریسک سرمایهگذاری در داراییهای فیزیکی، بهعلت با ثبات[14] بودنشان، کمتر از (اختیار) سرمایهگذاری در داراییهای مالی خواهد بود، درنتیجه، بازار برای آن هزینه، سرمایهی کمتری را در نظر گرفته و براین اساس، بازده مورد انتظار کمتری نیز برای آن وجود خواهد داشت.
بیقاعدگی یا نابهنجاری سرمایهگذاری[15] را میتوان براساس نظریهی جریان وجوه نقد آزاد[16] توضیح داد. براساس این نظریه، مدیران شرکتها، نمایندگان یا کارگزاران سهامداران هستند و این نمایندگی، همراه با تضاد منافع بین این دو گروه است. پرداخت وجوه به سهامداران (سود تقسیمی)[17] میتواند تضاد منافع بالاتری را بین مدیر و سهامدار بهوجود آورد. بدینگونه که پرداخت به سهامدار، منجر به کاهش منابع در کنترل مدیر و درنتیجه کاهش قدرت و امپراطوری[18] وی شود و اگر در این حالت، نیاز به تأمین مالی از طریق بازار نیز وجود داشته باشد با تأمین مالی جدید با احتمال بیشتری، مدیر نظارت از طرف بازار را نیز باید تحمل کند، در حالیکه وی با تأمین مالی از طریق منابع داخلی شرکت، همچون سود تقسیم نشده، میتواند از این نظارت نیز دوری جوید. در این صورت، مدیر انگیزه مییابد تا وجوه را بین سهامداران تقسیم نکرده و در پروژههایی حتی با ارزش فعلی منفی، سرمایهگذاری کند که این امر میتواند منجر به رشد شرکت، فراتر از اندازهی بهینهی آن بشود. اما اگر بازار این رفتار را پیشبینی کند، در این صورت بازده سهام با افزایش در سرمایهگذاریها، نهتنها افزایش نخواهد یافت، بلکه بهعکس، کاهش یافته و در نتیجه، بین سرمایهگذاری و بازده رابطهی منفی وجود خواهد داشت (جنسن[19]، 1986).
اما در مورد رابطهی متقابل این دو نابهنجاری، جنسن (1986) معتقد است شرکتهایی که بالاترین جریان وجوه نقد را دارند، اگر نسبت بدهی (اهرم مالی) آنها (یعنی تأمین مالی خارجی آنها) افزایش یابد، امکان سرمایهگذاری بیش از حد (یعنی بیقاعدگی یا نابهنجاری سرمایهگذاری) برای آنها کاهش خواهد یافت. اما بهدلیل افزایش تأمین مالی، امکان نابهنجاری تأمین مالی وجود خواهد داشت. بنابراین ممکن است بین دو نابهنجاری رابطه وجود داشته باشد.
ادبیات تجربی
مهمترین مطالعات خارجی مرتبط با موضوع پژوهش، شامل پژوهشهای سولیوان و ژانگ[20] (2011)، دی آنجل و استالز[21] (2010)، آهن و دنیس[22] (2006)، برادشو و همکاران (2006)، ژانگ و کای[23] (2005)، واروج و همکاران[24] (2005)، رادرفورد و آلن[25] (2004)، ویدهان و همکاران[26] (2001) و پژوهشهای داخلی شامل نوروش و یزدانی (1389)، مشایخی، فدایی نژاد و کلاته رحمانی (1389)، کردستانی و نجفی عمران (1389)، دسینه، احدی سرکنی، نوری فرد (1388)، رهنمای رودپشتی، طالب نیا و سلیمانی فرد (1388)، زنجیر دارو ابراهیمی راد (1388) است که روش پژوهش، فرضیهها و نتایج آنها در جدول شمارهی 1 ارائه شده است.
جدول 1. فرضیهها و نتایج پژوهشگران دیگر
پژوهشگران |
فرضیهها و مدل مورد بررسی |
نتایج |
سولیوان و ژانگ (2011) |
بررسی رابطهی نابهنجاری سرمایهگذاری و نابهنجاری تأمین مالی با استفاده از مدل چهارعاملی فاما و فرنچ |
عدم توانایی مدل قیمتگذاری داراییهای سرمایهگذاری (CAPM) و مدل سه عاملی فاما و فرنچ[27] (1995) برای بیان نابهنجاری |
دی آنجل و همکاران (2010) |
بررسی دلایل انتشار فصلی سهام با استفاده از مدل رگرسیونی لاجیت |
عرضهی فصلی سهام برای نیازهای نقدی کوتاهمدت و نه سرمایهگذاریهای شرکت. |
ادامهی جدول 1. فرضیهها و نتایج پژوهشگران دیگر
پژوهشگران |
فرضیهها و مدل مورد بررسی |
نتایج |
آهن و همکاران (2006) |
بررسی تأثیر اهرم مالی بر سرمایهگذاری. |
اهرم مالی بر سرمایهگذاری تأثیری منفی دارد. |
برادشو و همکاران (2006) |
بررسی رابطهی تأمین مالی، بازده سهام و پیشبینی تحلیلگران. |
بازده منفی سهام، متعاقب عرضههای جدید سهام و رابطهی منفی بین تغییرات بدهی و بازده سهام. |
ژانگ و کای (2005)
|
بررسی پویایی ساختار سرمایه و بازده سهام در شرکتهای دولتی. |
ارتباط منفی بین تغییرات اهرم مالی و بازده سهام. |
واروج و همکاران (2005) |
بررسی اثر اهرم بر سرمایهگذاری در بورس کانادا. |
ارتباط منفیتر بین اهرم و سرمایهگذاری برای شرکتهایی با فرصت رشد کمتر. |
رادرفورد و آلن (2004) |
بررسی تأثیر عرضهی سهام جدید بر قیمت سهام. |
رابطهی منفی بین انتشار سهام جدید و قیمت سهام و بین تأمین مالی و بازده سهام. |
ویدهان و همکاران (2001) |
بررسی ارتباط بین فرصتهای سرمایهگذاری و سیاستهای بدهی. |
شرکتهایی با فرصتهای بالا دارای بدهی پایین با بدهی کوتاهمدت بیشتر، همراه هستند. |
نوروش و یزدانی (1389) |
بررسی تأثیر اهرم مالی بر سرمایهگذاری با رگرسیون ترکیبی. |
ارتباط منفی بین اهرم مالی و سرمایهگذاری و این رابطه برای شرکتهایی با فرصت رشد کمتر، قویتر است. |
مشایخی و همکاران (1389) |
بررسی رابطه بین مخارج سرمایه ای و بازده آتی سهام با مدل سه عاملی فاما و فرنچ. |
رابطهی منفی بین مخارج سرمایهای و بازدههای آتی سهام. |
کردستانی و نجفی عمران (1389) |
بررسی تأثیر روشهای تأمین مالی بر بازده آتی سهام با استفاده از روش دادههای ترکیبی و مقطعی. |
رابطهی مثبت بین خالص تغییر در تأمین مالی کل و خالص تغییر در تأمین مالی خارجی با بازده غیر عادی انباشتهی سهام |
دسینه و همکاران (1388) |
ارزیابی ارتباط بین ساختارتأمین مالی و تصمیمات سرمایهگذاری منابع در داراییها با استفاده از مدلهای رگرسیونی چندگانه. |
وجود ارتباط بین ساختار تأمین مالی و تصمیمات مربوط به سرمایهگذاری، در شرایط وجود برخی متغیرهای خاص معرف شاخص ساختار تأمین مالی. |
رهنمای رودپشتی و همکاران (1388) |
بررسی رابطه بین وجوه نقد ناشی از فعالیتهای تأمین مالی و بازده سهام با استفاده از آزمونهای آماری و تجزیه و تحلیل رگرسیونی. |
وجوه نقد ناشی از فعالیتهای تأمین مالی رابطهی معنیداری با بازده سهام ندارد. |
زنجیردار و ابراهیمی راد (1388) |
بررسی رابطه بین روشهای تأمین مالی (منابع خارجی) و بازده سهام. |
رابطهی مثبت بین تأمین مالی انتشار سهام و بازده سهام در صنعت دارو و بین اخذ وام بلندمدت و بازده سهام در صنایع لاستیک و سیمان . |
فرضیههای پژوهش
روش پژوهش
پژوهش پیش رو از دید ماهیت، در دستهی توصیفی ـ همبستگی و از دید نوع، کاربردی شمرده میشود. مدل آماری، مدل رگرسیون چند متغیره و پرتفوی مبنا و پرتفوی آزمون (پرتفوی P) بوده و برای تحلیل و آزمون فرضیههای پژوهش از آمار استنباطی بهره گرفته شد. حجم نمونه برابر تعداد شرکتهای موجود در جامعهی آماری است که این ویژگیهای زیر را داشته باشند:
نتیجهی این نمونهگیری، در مجموع، 74 شرکت بوده است.
چگونگی تشکیل پرتفوی مبنا
در مرحلهی اول، تمامی شرکتهای نمونه بر اساس متغیر اندازه[28]، یعنی ارزش بازار سهام شرکت در پایان هر سال، از بزرگ به کوچک مرتب شدهاند، سپس به سه دستهی 30 درصد پایین (شرکتهای کوچک)، 30 درصد بالا (شرکتهای بزرگ) و40 درصد میانه (شرکتهای متوسط) تقسیم شدهاند. در مرحلهی بعد، شرکتهای نمونه، بهطور مستقل از پرتفوبندی براساس اندازه (مرحلهی قبل) و بر اساس نسبت B/M شرکتها در پایان هر سال و بهشیوهی قبل، مرتب شدهاند. در مرحلهی بعدی، شرکتهای نمونه، این بار بر مبنای روند حرکت قیمت سهام (MOM) و مستقل از دو مرحلهی پیش، بههمانگونه مرتب شدهاند. بنابراین، از تقابل سه حالت مختلف مذکور برای سه عامل، 3(3) یا 27 پرتفوی مبنا تشکیل شد. شایان ذکر است، پرتفوی پژوهش حاضر سالانه بوده، بنابراین با توجه به دورهی زمانی پژوهش (1389-1383)، درمجموع 189 پرتفوی مبنا تشکیل شده و برای هر یک از پرتفوهای مبنا، بازده موزون آن براساس رابطهی شمارهی 4 که در ادامه بیان خواهد شد، محاسبه شد که این بازدههای موزون هر پرتفوی مبنا برای محاسبهی متغیر وابستهی پژوهش که همان بازده تعدیلشدهی پرتفوی آزمون براساس پرتفوی مبنا است، بهکار برده شده است.
چگونگی تشکیل پرتفوهای آزمون
برای آزمون فرضیهی اول، بر اساس عامل تأمین مالی، شرکتها در پایان هر سال در سه طبقه دستهبندی شدهاند. به این ترتیب که 30 درصد بالا بهعنوان پرتفوی شرکتهای با تأمین مالی (انتشار اوراق مشارکت، صدور سهام جدید و دریافت تسهیلات مالی) بالا، 40 درصد میانی به عنوان پرتفوی شرکتهای با تأمین مالی متوسط و 30 درصد پایین به عنوان پرتفوی شرکتهای با تأمین مالی پایین دستهبندی شدند. برای آزمون فرضیهی دوم، شرکتهای نمونه، این بار براساس عامل سرمایهگذاری شرکتها در پایان هر سال، به همان ترتیب قبلی، در سه دسته طبقهبندی شدهاند. برای آزمون فرضیههای سوم و چهارم، شرکتهای نمونهی موجودِ آزمون فرضیهی اول که براساس تأمین مالی به سه طبقه تقسیم شده بودند، در سه طبقه بر اساس عامل سرمایهگذاری شرکتها و بهصورت پرتفوبندی وابسته، طبقهبندی شده و برای آنها بازده تعدیلشده براساس پرتفوی مبنا بهدست آورده شده است. سپس، براساس این بازده تعدیلشده و دیگر متغیرها که در رابطهی شمارهی 1 بیان شده است، به آزمون فرضیهها پرداخته شده است.
مدل کلی پژوهش به شرح رابطهی شمارهی 1 است:
رابطهی 1) |
که شرح متغیرهای رابطهی شمارهی 1 عبارتست از:
: بازده سهام تعدیلشده پرتفوی آزمون براساس پرتفوی مبنا؛
: اندازهی پرتفوی آزمون؛
: نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار حقوق صاحبان سهام پرتفوی آزمون؛
: متوسط روند حرکت قیمت پرتفوی آزمون؛
: تأمین مالی برون سازمانی توسط شرکتهای پرتفوی آزمون؛
: سرمایهگذاری توسط شرکتهای پرتفوی آزمون؛
باقیمانده.
نحوهی محاسبهی هر یک از متغیرهای مذکور در ادامه آمده است:
الف. نحوهی محاسبه متغیر وابسته
الف-1)ابتدا بازده سهام[29] از رابطهی شمارهی 2 محاسبه شد:
رابطهی 2) |
: بازده سهام عادی در دوره ؛
: قیمت سهام عادی در زمان t؛
: قیمت سهام عادی در زمان 1+ ؛
: سود نقدی سهام عادی طی دورهی .
الف-2)سپسمتغیر وابسته، CS، میانگین موزون بازدههای سهام تعدیلشده[30]بر اساس پرتفوی مبنا در زمان استکه از رابطهی شمارهی 3 بهدست آمد:
رابطهی 3) |
: تعداد شرکتهای موجود در پرتفوی آزمون؛
: بازده سهام عادی در دورهی که طبق رابطهی شمارهی 2 محاسبه میشود؛
: وزن سهام شرکت در پرتفوی آزمون در پایان سال از رابطهی شمارهی 4:
رابطهی 4) |
: تعداد سهام موجود در بازار شرکت ؛
: ارزش بازار هر سهم شرکت در پایان سال ؛
: بازده موزون پرتفوی مبنا در زمان از طریق رابطهی (5):
رابطهی 5) |
Ri,t: بازده سهام شرکت در زمان طبق رابطهی (2)؛
: تعداد شرکتهای موجود در پرتفوی مبنا؛
: وزن سهام شرکت در پرتفوی مبنا در پایان سال طبق رابطهی شمارهی 4 محاسبهشده و وزن سهام شرکت در پرتفوی مبنای مربوط به شرکت بوده است.
ب. نحوهی محاسبه متغیرهای مستقل
ب- 1) تأمین مالی برونسازمانی[31]، ، از طریق رابطهی (6):
رابطهی 6) |
: خالص وجوه نقد حاصل از طریق حقوق صاحبان سهام از رابطهی (7):
رابطهی 7) |
: وجوه نقد دریافتی ناشی از انتشار سهام جدید؛
: وجوه نقد پرداختی بابت بازخرید سهام؛
: وجوه نقد پرداختی بابت سود سهام تقسیم شده؛
: خالص وجوه نقد حاصل از طریق بازار بدهی (استقراض) از رابطهی (8):
رابطهی 8) |
: وجوه نقد دریافتی ناشی از انتشار بدهی بلندمدت؛
: وجوه نقد پرداختی بابت کاهش بدهی بلندمدت؛
: خالص گردش وجوه نقد ناشی از بدهی کوتاهمدت؛
: لگاریتم ارزش دفتری داراییها در پایان سال .
ب-2) ،سرمایهگذاری[32] از طریق رابطهی شمارهی 9 محاسبه شد:
رابطهی 9) |
: مخارج سرمایهای[33] طی سالهای ، 1- ، 2- ، 3- ، موزونشده بهوسیلهی فروش همان سال.
مخارج سرمایهای براساس رابطهی (10) به دست آمده است:
رابطهی 10) |
: مخارج سرمایهای حاصل از تغییرات در داراییهای ثابت طی سال 1- .
فروش سال .
ج. نحوه محاسبه متغیرهای کنترلی
ج- 1) : لگاریتم طبیعی اندازهی پرتفوی در پایان سال از رابطهی (11):
رابطهی 11) |
: تعداد سهام شرکت ؛
: ارزش هر سهم شرکت در پایان سال ؛
ج- 2) : لگاریتم طبیعی نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار حقوق صاحبان سهام پرتفوی در پایان اسفندماه سال 1- از رابطهی (21):
رابطهی 12) |
: ارزش دفتری سهام شرکت در پایان سال ؛
: ارزش بازار سهام شرکت در پایان سال ؛
: تعداد شرکتهای موجود در پرتفوی آزمون؛
ج- 3) : لگاریتم طبیعی متوسط روند حرکت قیمت پرتفوی در سال که از رابطهی شمارهی 13 محاسبه میشود:
رابطهی 13) |
: عامل روند حرکت قیمت سهام شرکت در پایان شهریورماه سال ، بهصورت مجموع بازده یازده ماه گذشته شرکت (شهریور تا آبان).
در این پژوهش برای آزمون فرضیهی اول از رابطهی شمارهی 14 استفاده شد:
رابطهی 14) |
رابطهی شمارهی 15 برای آزمون فرضیهی دوم مورد استفاده قرار گرفت:
رابطهی 15) |
و رابطهی شمارهی 16 برای آزمون فرضیههای سوم و چهارم بهکار برده شد:
رابطهی 16) |
که نحوهی محاسبهی متغیرهای (عوامل) این مدلها پیش از این بیان شد.
یافتههای پژوهش
در جدولهای (2) تا (4) و در سطح خطای 05/0، بهترتیب نتیجهی آزمون فرضیههای پژوهش ارائه شده است.
جدول 2. نتایج آزمون فرضیهی اول
فرضیه 1: بین تأمین مالی با بازده سهام تعدیلشده بر اساس پرتفوی مبنا در شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران، رابطهی منفی وجود دارد. |
||||||
دوربین واتسون |
آمارهF p-value |
مدل (1) |
||||
281/2 |
|
830/1- |
704/0- |
251/0 |
362/0 |
ضرایب |
857/6 |
749/2- |
699/1- |
299/2 |
997/5 |
آمارهt |
|
000/0 |
006/0 |
090/0 |
022/0 |
000/0 |
p-value |
|
تأیید فرضیهی اول و تطابق با پژوهشهای برادشو و همکاران (2006)، ژانگ و کای (2005)، کردستانی و نجفی عمرانی (1389) و عدم تطابق با نتایج پژوهشهای رهنمای رودپشتی و همکاران (1388)، زنجیردار و ابراهیمی راد (1388). |
نتیجهی آزمون |
جدول 3. نتایج آزمون فرضیهی دوم
فرضیه 2: بین سرمایهگذاری با بازده سهام تعدیلشده بر اساس پرتفوی مبنا در شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران، رابطهی منفی وجود دارد. |
||||||
دوربین واتسون |
آمارهF p-value |
مدل (2) |
||||
262/2 |
|
023/- |
702/- |
240/0 |
334/0 |
ضرایب |
|
904/6 |
669/4- |
674/1- |
171/2 |
281/5 |
آمارهt |
|
000/0 |
000/0 |
095/0 |
030/0 |
000/0 |
p-value |
تأیید فرضیهی دوم و تطابق با پژوهش مشایخی و همکاران (1389). |
نتیجهی آزمون |
جدول4. نتایج آزمون فرضیه سوم وچهارم
فرضیه3:سرمایهگذاری بر ارتباط تأمین مالی ـ بازده سهام تعدیلشده بر اساس پرتفوی مبنا در شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران، تأثیرگذار است (ضریب ). فرضیه4: تأمین مالی بر ارتباط سرمایهگذاری ـ بازده سهام تعدیلشده بر اساس پرتفوی مبنا در شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران، تأثیرگذار است (ضریب ). |
|||||||
دوربین واتسون |
آمارهF p-value |
مدل (3) |
|||||
27/2 |
|
023/0- |
940/1- |
701/0- |
244/0 |
362/0 |
ضرایب |
543/5 |
806/4- |
791/2- |
676/1- |
260/2 |
087/6 |
آماره t |
|
000/0 |
000/0 |
005/0 |
094/0 |
024/0 |
000/0 |
p-value |
|
تأیید فرضیه سوم و مطابق با نتایج پژوهش آهن و همکاران (2006) و عدم تطابق با نتایج پژوهش سولیوان و ژانگ (2011). رد فرضیهی چهارم و مطابق با نتایج پژوهش دی آنجل و همکاران (2010) و عدم تطابق با نتایج پژوهشهای سولیوان و ژانگ (2011)، ویدهان و همکاران (2001)، رادرفورد و آلن (2004). |
نتیجهی آزمون |
نتیجهگیری و پیشنهادها
نتایج حاصل از آزمون فرضیههای پژوهش نشان میدهد مطابق با نظریههای حاکم در ادبیات پژوهش، بین فعالیتهای نقدی تأمین مالی خارجی و بازده تعدیلشدهی سهام شرکتهای بورس اوراق بهادار و همچنین، بین فعالیتهای سرمایهگذاری و بازده تعدیلشدهی سهام شرکتهای مذکور، رابطهی معنادار منفی برقرار است و تبیین و پیشبینی بازده سهام از طریق اطلاعات مربوط به فعالیتهای مذکور در صورتهای مالی امکانپذیر است. بنابراین پیشنهاد میشود سرمایهگذاران و تحلیلگران مالی رابطه بین میزان سرمایهگذاری و تأمین مالی با بازده سهم مورد نظر را در تحلیلها در نظر بگیرند و برای جلوگیری از نابهنجاریهای مذکور از سازوکارهای حاکمیتی قوی، همچون کمیتهی حسابرسی و حسابرسی عملیاتی استفاده شود. همچنین پیشنهاد میشود با تفکیک شرکتها براساس صنعت، رابطهی تأمین مالی و سرمایهگذاری بر بازده را مورد بررسی و تحلیل قرار داده و با نتایج این پژوهش مقایسه شود.
منابع
[1]. Frank & Goyal,
[2]. Titman, Wei & Xie
[3]. the negative investment-return anomaly
[4]. Daniel & Titman
[5]. Pontiff & Woodgate
[6]. Bradshaw, Richardson & Sloan
[7]. Negative external financing-return anomaly
[8]. Market timing theory
[9]. Overvalue
[10]. Undervalue
[11]. Real Investment theory
[12]. Q theory
[13]. Real option model
[14]. Stable
[15]. The negative investment-return anomaly
[16]. Free cash flow
[17]. Payout of cash to shareholders
[18]. Empire
[19]. Jensen
[20]. Sullivan & Zhang
[21]. DeAngelo & Stulz
[22]. Ahn & Denis
[23]. Zhang & Cai
[24]. Varouj, Aivazian & Jiaping
[25]. Rutherford & Allen
[26]. Vidhan, Kenneth & Stanko
[27]. Fama & French
[28]. Size
[29]. Stock Return
[30]. Benchmark-adjusted Portfolio Stock Return
[31]. External Financing
[32]. Investment
[33]. Capital Expenditures