2024-03-29T08:57:17Z
https://jfr.ut.ac.ir/?_action=export&rf=summon&issue=10121
تحقیقات مالی
مالی
1024-8153
1024-8153
1399
22
2
بهینهسازی سبد سهام با استفاده از روش Mean-CVaR و رویکرد ناهمسانی واریانس شرطی متقارن و نامتقارن
رضا
راعی
حامد
باسخا
حسین
مهدی خواه
هدف: مدیریت ریسک یکی از حوزههای مهم پژوهشی در رشته مالی است که مدیران و سرمایهگذاران بسیاری در بخشهای مختلف به آن توجه کردهاند، بهخصوص با وقوع بحرانهای مالی در سالهای اخیر، اهمیت اجرای پژوهشهای دقیقتر در این حوزه دوچندان شده است. هدف اصلی این پژوهش، ارائه مدلی برای اندازهگیری دقیقتر ریسک در پرتفولیوهای سهام است.
روش: برای اجرای این پژوهش، از قیمت پایانی تعدیلشده 30 شرکت بورسی که نمونه آماری این پژوهش بودند، استفاده شده است. با در نظر گرفتن مدل CVaR بهعنوان مدل اصلی پژوهش و با استفاده از روشهای مختلف مدلسازی واریانس، 4 مدل مجزا به دست آمد. در روش نخست، ارزش در معرض ریسک شرطی با بهرهگیری از واریانس ثابت محاسبه شده است و در 3 روش دیگر، واریانس از مدلهای GARCH و E-GARCH و T-GARCH مدلسازی شده است.
یافتهها: در نهایت، نتایج بهدستآمده با دو آزمون آماری مقایسه زوجی و ویلکاکسون سنجیده شدند. نتایج هر دو آزمون نشان داد که مدلسازی واریانس در دستیابی به پرتفوی بهینهتر، عملکرد بهتری دارد.
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای پژوهش و تأیید فرضیههای اصلی پژوهش، میتوان نتیجه گرفت که در نظر گرفتن ناهمسانی واریانس موجود در بازار مالی ایران و وارد کردن این موضوع در مدلهای بهینهسازی، به عملکرد بهتر در بهینهسازی سبدهای سرمایهگذاری میانجامد. همچنین یافتهها نشان داد که استفاده از مدل CVaR بهجای مدلهای سنتی ریسک، بهصورت معناداری در بهبود عملکرد این صندوقها مؤثر است.
ارزش در معرض خطر (VaR)
ارزش در معرض خطر شرطی (CVaR)
بهینهسازی سبد سهام
ناهمسانی واریانس
2020
07
22
149
159
https://jfr.ut.ac.ir/article_77145_22e6548d237471781520438f4c3e5978.pdf
تحقیقات مالی
مالی
1024-8153
1024-8153
1399
22
2
سرعت تعدیل ساختار سرمایه و تأثیر دوران رونق و رکود بر آن: شواهدی از شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران
مهدی
زمانی سبزی
علی
سعیدی
محمد
حسنی
هدف: در این پژوهش سرعت تعدیل ساختار سرمایه در دوره زمانی 1390 تا 1396، برای هر یک از سالها و در سطح هر صنعت اندازهگیری شده و اثر وضعیت کلان اقتصادی از حیث رکود و رونق بر آن بررسی شده است.
روش: در پژوهش حاضر ساختار سرمایه هدف با توجه به مفهوم ظرفیت بدهی محاسبه شده است. متغیرهای صرف بازده بازار و تولید ناخالص داخلی حقیقی، بهعنوان نماینده بخش مالی و بخش واقعی اقتصاد برای سنجش وضعیت اقتصادی انتخاب شدند. از فیلتر هدریک ـ پرسکات در تعیین دوران رونق و رکود اقتصادی استفاده شد.
یافتهها: سرعت تعدیل ساختار سرمایه (با توجه به علامت و میزان آن)، یکی از وضعیتهای «دور شدن»، «نزدیکشدن» و «نزدیکشدن و سپس دور شدن» است. نتایج پژوهش نشان داد که ساختار سرمایه بهسمت هدف تعدیل میشود و دوران رونق و رکود بخش مالی و بخش واقعی اقتصاد، بر سرعت تعدیل ساختار سرمایه تأثیری ندارد. بررسیهای بعدی نشان داد که ساختار سرمایه در سالهای 1390، 1391، 1392، 1395 و 1396 و در صنایع استخراج معادن ـ برقی، رایانهای، فنی و مهندسی ـ کانی غیرفلزی ـ پالایشی و پتروشیمی ـ دارویی و فلزها بهسمت هدف تعدیل میشود.
نتیجهگیری: در این پژوهش مشخص شد که سرعت تعدیل شرکتها در بازه صفر و 1 قرار دارد، از این رو، ساختار سرمایه در حال نزدیکشدن به ساختار هدف است. بررسی تأثیر دوران رونق و رکود بخشهای اقتصادی نیز نشان داد که فضای کلان اقتصادی بر تعدیل ساختار سرمایه شرکتها تأثیری نمیگذارد.
سرعت تعدیل ساختار سرمایه
ساختار سرمایه هدف
رونق و رکود بخش مالی اقتصاد
رونق و رکود بخش واقعی اقتصاد
2020
07
22
160
181
https://jfr.ut.ac.ir/article_77146_d8160d75baf9cd966213e9043ca25afd.pdf
تحقیقات مالی
مالی
1024-8153
1024-8153
1399
22
2
مدل تعیین ارزش تعادلی شرکتهای نوپا با بهرهگیری از روش اختیار معامله واقعی و در حضور هزینه نمایندگی
سید مجید
شریعت پناهی
میثم
امیری
جعفر
باباجانی
محمدتقی
تقوی فرد
الهام
خلیلی
هدف: با توجه به اهمیت ارزشگذاری شرکتهای نوپا برای سرمایهگذار و کارآفرین، این پژوهش بهدنبال تعیین ارزشی است که موجب برقراری تعادل در انتظارهای آنان از طریق ارزشگذاری مناسبتر شود. در نتیجه انتظار میرود با در نظر گرفتن انعطافپذیری در شرکتهای نوپا از طریق روش اختیار معامله واقعی و همچنین در نظر گرفتن تأثیر توزیع غیرنرمال جریانهای نقدی و هزینههای نمایندگی، ارزشگذاری دقیقتری انجام شود.
روش: ابتدا برای ارزشگذاری شرکتهای نوپا، از روش اختیار معامله واقعی استفاده شد، سپس توزیع عایدات را غیر نرمال در نظر گرفته و از مدل بلک شولز تعدیلشده با چولگی و کشیدگی بهره برده شد. در گام بعدی، ارزشگذاری شرکت در حضور هزینههای نمایندگی صورت پذیرفت و در نهایت با تشکیل جعبه اجورث، نقطه تعادل سرمایهگذار و کارآفرین به دست آمد.
یافتهها: تجزیه و تحلیل دادههای 10 شرکت نوپای موجود که توسط شرکت تأمین سرمایه نیز ارزشگذاری شدهاند، نشان داد که با استفاده از مدل نهایی پژوهش، نتایج مناسبتری به دست میآید که از لحاظ آماری نیز، در سطح قابل اطمینانی تأیید شد.
نتیجهگیری: مدل نهایی پژوهش با لحاظ کردن دو عامل غیرنرمال توزیع عایدات و هزینههای نمایندگی در محاسبه ارزش اختیار معامله واقعی، روش برگزیدهای در ارزشگذاری شرکتهای نوپا معرفی میشود که انعطاف موجود در تصمیمگیری را لحاظ میکند و میتواند ضمن محاسبه نقطه تعادل مطلوبیت کارآفرین و سرمایهگذار در قالب جعبه اجورث، بیآنکه از نرخهای تنزیل متفاوت در شرکتهای نوپا استفاده کند، ارزش تعادلی مناسب را به دستآورد.
اختیار معامله واقعی
جعبه اجورث
شرکت نوپا
مدل بلک شولز تعدیلشده با چولگی و کشیدگی
هزینه نمایندگی
2020
07
22
182
205
https://jfr.ut.ac.ir/article_77147_7b91ae0ee0c5188c2b9f82fa2b2008fd.pdf
تحقیقات مالی
مالی
1024-8153
1024-8153
1399
22
2
بررسی اثر قدرت سازوکارهای حاکمیت شرکتی بر ریسک سیستمی نهادهای مالی پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران
ولی
نادی قمی
سید فرهنگ
حسینی
سیده فاطمه
مصطفوی
هدف: ریسک سیستمی بهمعنای خطر بحران در بخش مالی و انتقال آن به اقتصاد است. بهدلیل اهمیت خسارتهای اجتماعی برآمده از بحرانهای مالی، توجه به ریسک سیستمی و عوامل مؤثر بر آن ضروری است. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر قدرت سازوکارهای حاکمیت شرکتی بر ریسک سیستمی نهادهای مالی پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران است. روش: بهمنظور بررسی موضوع پژوهش، پس از استخراج اطلاعات 42 نهاد مالی پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران، طی دوره زمانی 1390 تا 1394، برای آزمون فرضیههای پژوهش، از دادههای ترکیبی و مدل رگرسیون چندمتغیره استفاده شد. با بهکارگیری روش TOPSIS و بر اساس پنج معیار درصد سهامداران نهادی، عمده و مدیریتی، اندازه هیئت مدیره و درصد اعضای غیرموظف هیئت مدیره، به قدرت حاکمیت شرکتی نمره داده شد. همچنین، سنجش ریسک سیستمی با دو معیار کمبود مورد انتظار نهایی (MES) و کمبود سرمایه مورد انتظار (SRISK) انجام گرفت. یافتهها: تأثیر قدرت حاکمیت شرکتی بر MES و SRISK بهعنوان دو شاخص ریسک سیستمی، بهدلیل کسب سطح معناداری بیش از 5درصد پذیرفته نمیشود. همچنین سطح معناداری متغیرهای کنترلی اندازه و نسبت سرمایه، حاکی از آن است که نهادهای مالی بزرگتر (با دارایی بیشتر) و نسبت سرمایه افزونتر، سهم بیشتری در ریسک سیستمی دارند. نتیجهگیری: یافتههای پژوهش نشان میدهد که قدرت سازوکارهای حاکمیت شرکتی بر ریسک سیستمی نهادهای مالی پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران تأثیری ندارد.
حاکمیت شرکتی
ریسک سیستمی
کمبود سرمایه مورد انتظار
کمبود مورد انتظار نهایی
TOPSIS
2020
07
22
206
226
https://jfr.ut.ac.ir/article_77148_e76ee1e8ce774fe2776377a4d56ec8e7.pdf
تحقیقات مالی
مالی
1024-8153
1024-8153
1399
22
2
نقش تعدیلگری ابعاد درونی و بیرونی حاکمیت شرکتی بر رابطه بین عدم تقارن اطلاعاتی و کارایی سرمایهگذاری
غلامرضا
منصورفر
سمیرا
جودی
احسان
پورسلیمان
هدف: این پژوهش بهدنبال بررسی نحوه اثرگذاری حاکمیت شرکتی درونی و بیرونی بر رابطه بین عدم تقارن اطلاعاتی و کارایی سرمایهگذاری است.
روش: برای دستیابی به اهداف پژوهش، 106 شرکت با روش نمونهگیری حذفی بهعنوان نمونه پژوهش برای دوره زمانی 1387 تا 1396 انتخاب شدند. تجزیه و تحلیل آزمون فرضیههای پژوهش با استفاده از مدل رگرسیونی چندمتغیره و روش دادههای تابلویی و رویکرد اثرهای ثابت انجام گرفت.
یافتهها: طبق مبانی نظری و یافتههای پژوهش، متغیر عدم تقارن اطلاعاتی با کارایی سرمایهگذاری رابطه منفی و معناداری دارد. همچنین متغیر حاکمیت شرکتی درونی و بیرونی و متغیر متقابل عدم تقارن اطلاعاتی و حاکمیت شرکتی، دارای رابطه مثبت و معناداری با کارایی سرمایهگذاری است.
نتیجهگیری: نتایج پژوهش نشان میدهد وجود عدم تقارن اطلاعاتی و ابهام در اطلاعات مالی، میتواند به سرمایهگذاریهای ناکارا توسط مدیریت منجر شود. از این رو، یکی از راههای کاهش عدم تقارن اطلاعاتی و افزایش کارایی سرمایهگذاری، وجود حاکمیت شرکتی مناسب است. طبق مبانی موجود و انتظارهای رایج و بر اساس یافتههای پژوهش حاضر، متغیر متقابل عدم تقارن اطلاعاتی و حاکمیت شرکتی، رابطه مثبت و معناداری با کارایی سرمایهگذاری دارد و این بدان معناست که در شرایط عدم تقارن اطلاعاتی، وجود حاکمیت شرکتی درونی و بیرونی، سرمایهگذاریهای ناکارا را کاهش داده و باعث میشود مدیران تصمیمهای سرمایهگذاری بهینه و کارا اتخاذ کنند.
کارایی سرمایهگذاری
عدم تقارن اطلاعاتی
حاکمیت شرکتی درونی
حاکمیت شرکتی بیرونی
2020
07
22
227
248
https://jfr.ut.ac.ir/article_77149_2ce08e51a062139240ab7bcdd2c37209.pdf
تحقیقات مالی
مالی
1024-8153
1024-8153
1399
22
2
اثر آزادسازی مالی بر کارایی اطلاعاتی بازار سهام کشورهای در حال توسعه: شواهدی از الگوهای فضا ـ حالت و پانل پویا
فاطمه
طالبزاده
سمیه
صادقی
هدف: از زمان آزادسازی بازارهای سهام در اواسط دهه 1980، یکپارچگی این بازارها در بازارهای جهانی رو به افزایش است؛ بهطوری که این کشورها تلاش میکنند که با جذب سرمایهگذاران بینالمللی بتوانند، اهداف تقسیم ریسک پرتفوی، افزایش سطح نقدینگی، ارتقای شفافیت اطلاعاتی و در نهایت، درجه کارایی بازارهای مالی خود را بهبود بخشند. از آنجا که فرایند آزادسازی مالی تدریجی است، درجه کارایی طی زمان دستخوش تغییر یا تکامل قرار میگیرد، از این رو، هدف پژوهش حاضر، بررسی اثر آزادسازی مالی بر درجه کارایی اطلاعاتی بازارهای سهام کشورهای در حال توسعه، طی دوره زمانی 2000 تا 2016 است.
روش: ابتدا با استفاده از الگوی فضا ـ حالت (فیلتر کالمن)، سطح کارایی اطلاعاتی بازارهای سهام این کشورها طی زمان تعیین شد. در ادامه، با استفاده از الگوی رگرسیونی پانلی GMM، به آزمون اثر آزادسازی مالی بر کارایی اطلاعاتی بازار سهام پرداخته شد.
یافتهها: نتایج الگوی فضا ـ حالت، ضمن تأیید فرضیه کارایی ضعیف برای تمامی کشورهای در حال توسعه، نشان داد که بازده سهام دورههای گذشته مشارکتی در پیشبینی نرخ آتی بازده سهام کشورهای در دست بررسی تأثیر معناداری ندارد، بلکه محیط اقتصاد کلان، شوکهای خارجی و وقایع سیاسی، فاکتورهای بسیار مهم اثرگذارند. نتایج الگوی رگرسیونی GMM نیز نشان داد که افزایش درجه آزادسازی مالی، تأثیر معنادار و کمابیش کوچکی در بهبود کارایی اطلاعاتی بازار سهام دارد. همچنین افزایش حجم معاملات، کاهش نوسانهای ارزی و کنترل نرخ تورم، بهطور معناداری کارایی اطلاعاتی بازار سهام را تقویت میکند.
نتیجهگیری: توجه دولتها به فرایند آزادسازی مالی همراه با بهبود محیط اقتصاد کلان و کاهش شوکهای خارجی، تأثیر بسزایی در تقویت و بهبود کارایی اطلاعاتی بازار سهام در اقتصادهای در حال توسعه دارد.
کارایی اطلاعاتی
آزادسازی مالی
الگوی فضا حالت با آثار GARCH
الگوی GMM
2020
07
22
249
265
https://jfr.ut.ac.ir/article_77150_ea6fabc5ab347eaaa72675352831bab0.pdf
تحقیقات مالی
مالی
1024-8153
1024-8153
1399
22
2
طراحی مدل سنجش ریسک مالیاتی و بررسی اثر آن بر ارزش شرکتهای پذیرفتهشده در بازار سرمایه ایران
جمال
برزگری خانقاه
مریم
قدک فروشان
هدف: هدف اولیه این پژوهش طراحی مدل سنجش ریسک مالیاتی برای شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران است. از اهداف دیگر این پژوهش بررسی تأثیر ریسک مالیاتی بر ارزش شرکت در چارچوب مدلهای قیمتگذاری داراییهای سرمایهای و همچنین مقایسه قدرت توضیحدهندگی مدلهای قیمتگذاری داراییهای سرمایهای چندعاملی در رابطه ریسک مالیاتی و ارزش شرکت است.
روش: این پژوهش کاربردی بوده و از نوع تحلیلی ـ تبیینی است. جامعه آماری این پژوهش، کلیه شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران طی سالهای 1390 تا 1396 بوده و نمونه آماری با استفاده از روش حذفی تعداد 103 شرکت انتخاب شده است.
یافتهها: در این پژوهش مدلی برای سنجش ریسک مالیاتی ارائه شد. در این مدل متغیرهای کمی و کیفی که بیشترین تأثیر را بر شکاف مالیاتی داشتند، شناسایی شدند و در نهایت ریسک مالیاتی از باقیمانده این مدل به دست آمد. نتایج پژوهش نشان داد که ریسک مالیاتی در هر چهار مدل قیمتگذاری داراییهای سرمایهای بر ارزش شرکت تأثیر معنادار و منفی دارد. نتیجه دیگر این پژوهش نشان داد که مدل قیمتگذاری پنج عاملی بهتر از سایر مدلها توانایی تبیین رابطه ریسک مالیاتی و ارزش شرکت را دارد.
نتیجهگیری: آگاهی از اثر ریسک مالیاتی بر ارزش شرکت به سهامداران کمک میکند در مواقعی کـه قوانین مالیاتی کشوری تجدید نظر میشود، تصمیمهای لازم و صحیحی اتخاذ کنند، زیرا هر یک از این تصمیمها بر ارزش شرکت و قیمـت سـهام آن و در نهایـت ثـروت سهامداران و رضایت آنان از شرکت، تأثیرهای متفاوتی خواهند داشت.
ریسک مالیاتی
ارزش شرکت
مدلهای قیمتگذاری داراییهای سرمایهای
رتبهبندی
فنون تصمیمگیری چندشاخصه
2020
07
22
266
296
https://jfr.ut.ac.ir/article_77153_6df1a2e831b85888593c568238706133.pdf